آرشیو مطالب : دسته: نظریات عقلانیت

تعداد مطالب این دسته 9 عدد می باشد
و اما عقل / تأمل پیرامون عقل و استدلال و عقلانیت
۱۳۸۹-۱۲-۰۷

و اما عقل… طی قرون متمادی و طولانی بر سر نفس یا جوهر یا ذات یا ماهیت آن در میان فیلسوفان و متکلمان و نیز درون هر یک از دو گروه صورت گرفته، نهایی‌ترین فرمانده و راه‌برش در تمامی منازل سلوک و سکونش، و قیام و قعودش، موجودی است اسرارآمیز و ناشناخته به نام قلب!

بحثی پیرامون «عقل، استدلال و عقلانیت»
۱۳۸۹-۰۳-۱۸

هنگامی که ما می‌گوییم: «من با این استدلال شما قانع یا متقاعد شدم.» آیا مراد این است که استدلال شما دارای ممیزاتی است که هر کس آنها را بشنود یا بخواند قانع(متقاعد) یا ترغیب می‌شود؟ در این صورت، آیا تاکنون در مناقشات فلسفی و یا مباحثات و مناظرات نظری در خانواده علوم اجتماعی مشاهده کرده‌ایم که استدلالی توانسته باشد اولاً، همه مباحثین و مناظرین موضوع مناقشه را قانع(متقاعد) یا ترغیب کرده باشد؟ و ثانیاً، به یک میزان قانع و ترغیب کرده باشد؟

عقلانیت و نسبی‏گرایی(۲)
۱۳۸۰-۱۲-۰۷

هدف اصلی مکتب ادینبورا از این نظریه‏پردازی این است که تمام دعاوی معرفتی را به لحاظ معرفت‏شناختی، از جهت منزلت معقولیت‏شان، معادل و همسنگ کند. همچنین به‏کارگیری مفهوم منافع اجتماعی در نظریه به کارگیری فعالانه اجتماعی طبیعت این مکتب، مورد طرح و نقّادی قرار گرفته است.

عقلانیت و نسبی‏گرایی(۱)
۱۳۸۰-۱۲-۰۷

این مقاله(۱) یکی از جالب‏ترین براهین مکتب ادینبورا برای نسبی‏گرایی(۲) را بازسازی و سپس مورد ارزیابی نقّادانه قرار داده است. این مکتب برای این منظور نظریه معقولیت(۳) طبیعی را طرح می‏کند؛ نظریه‏ای که همه عقاید و دعاوی معرفتی را به طور طبیعی معقول می‏شناسد. در صورت توفیق در این کار، تبیین درجه دوّم ما از چگونگی و چرایی اخذ و رفض آن عقاید و دعاوی معرفتی هیچ نیازی به مقولات معقول و نامعقول نخواهد داشت؛ زیرا مطابق این نظریه همه عقاید و نظریه‏ها به طور طبیعی معقول هستند.

عقلانیت و شواهد تجربی (۲)
۱۳۷۹-۱۲-۰۷

کی از تلاشهای جالب توجّه و بی‏نظیر بلور در دوره جاافتادگی و بلوغ مکتب ادینبورا، این است که نظر دورکیم و موس(Mauss) را درباره دسته‏بندی، به گونه‏ای بسط می‏دهد که بتواند نوعی تز تعیّن ناقص از آن اخذ کند. برای این کار، وی توضیح می‏دهد که موافق قاعده دورکیم ـ موس، دسته‏بندی اشیا نماینده و بیانگر دسته‏بندی انسانهاست. بلور از این مقدّمه، یک استدلال دو پله‏ای می‏سازد تا به گونه دیگری از تز تعیّن ناقص برسد. ابتدا، وی استدلال می‏کند که چون واقعیت فیزیکی بینهایت پیچیده است، هر دستگاه دسته‏بندی لاجرم آن واقعیت را ساده می‏کند.

عقلانیت و نسبی گرایی؛ تعین ناقص نظریه ها توسط داده های تجربی
۱۳۷۹-۱۲-۰۷

مکتب ادینبورا در دوره بلوغ و بالندگی نظریه‏پردازی‏اش در زمینه معرفت‏شناسی اجتماعی، قائل به سه دسته مجزا از مواضع و براهین شده است، تا به اتکای آنها نسبی‏گرایی‏اش را توجیه و تحکیم کند و انواع معقولیتی را که برای معرفت علمی قائل است از این مجاری طرح کند و بسط دهد. هدف از اولین دسته از مواضع و برهانها این است که با انکار کلیات و پل رابط تجارب مشترک بنی‏آدم، و در نتیجه، انکار غیر اعتباطی بودن تمام ترجمه‏های بین‏زبانی، و تعاملها و تفاهمهای بین فرهنگی، نسبی‏گرایی را مستحسن و صائب سازد.

عقلانیت و شواهد تجربی (۱)
۱۳۷۹-۱۲-۰۷

هرکس تلاش کند تا آراء معرفت‏شناسی اجتماعی مکتب ادینبورا را پیرامون معقولیت و شواهد تجربی به روشنی فهم کند، به سرعت متوجه خواهد شد که این امر چقدر دشوار و در مواقعی، نومید کننده و یأس‏آور است… یک علّت این امر خصلت تاریخا متحوّل و متغیّر آراء این مکتب است. علاوه بر ناهمسازیها یا مغالطاتی که در احتجاجات و نظریه‏پردازیهای هر فیلسوفی می‏توان یافت، علّت دوّمی نیز وجود دارد که به همان اندازه مهم است و آن اینکه بعضی اوقات «بارنز» و «بلور» به صورت کاملاً مجاز و مقبولی مبادرت به بهره‏برداری از برخی معضلات و مسائل زحمت‏زا و تعب‏انگیز معرفت‏شناختی و روش‏شناختی میان فلاسفه علم می‏کنند (مانند تعیّن ناقص تجربی) ولی در جریان این بهره‏برداری، چندگونه آموزه تعیّن ناقص مختلف ایجاد و ارائه می‏شود.

Relativism Due to a Theory of Natural Rationality
۱۳۷۴-۱۲-۰۷

Edinburgh School’s theory of natural rationality, enunciated to render symmetrical explanation plausible, thereby providing support for its relativism, is presented and evaluated. I have endeavoured to demonstrate that there are gross misinterpretations of Hesse’s theory of science, network model, and her conceptions of classification of objects and of universals; that Edinburgh School’s theory of natural rationality suffers from a considerable area of ignorance concerning its foundation. I have further shown that not only the theory is not descriptive of the actuality of people’s reasoning, but it in fact is normatively laden.