
در یکی از يادداشتهای اخیرم در باب ”حکمرانی حاج آقایی“ گفته بودم: ”مسئلۀ ایران“ بسیار بزرگتر از موضعگیریهای این یا آن جناح، این یا آن رجل بلند پایۀ نظام، این یا آن نهاد نظام است. آنها اغلب بر دوش این حکمرانی و آن اقتصاد سیاسی نشستهاند.
دو نکته، یکی مبنایی و دیگری سیاسی: برای اینکه از این سخن استنباط نشود که ”مسئلۀ ایران“ را تبدیل به مسئلهای ماورایی یا استعلایی کرده، بنوعی آن را موکول به سرنوشتی مقدّر و جبری کردهام، میخواهم اضافه کنم که در این جا به هیچ سرنوشت حتمی و گریزناپذیر، به هیچ دست نامرئی و خارج از ارادۀ بشری کمترین اعتقادی ندارم. باور ندارم که برای ایران و ایرانیان سرنوشت کور و تاریک و پرمفسده و مظلمهای نوشته شده و ایرانیان را مطلقا هیچ مفرّی از آن نیست. که بر عکس! قویا بر این باورم که فرهنگ اجتماعی و فرهنگ سیاسی و نظام ارزشیـبینشی ما مردم ایران است که محصول و مولودش، شده این اوضاع و احوال، شده این مناسبات و رویههای سیاسی. شده ”حکمرانی حاج آقایی“ و اقتصاد سیاسی مالامال از تضییع حقوق عامۀ مردم و استثمار و تبعیض و فقر و غارتگری.
سخن ژرفی است منسوب به پیامبر اکرم(ص) و آن اینکه: «عمّالکم اعمالکم، کما تکونون یولی علیکم.» اینکه چقدر اسناد این سخن به پیامبر اکرم(ص) صحیح است موضوع بحثم نیست. اما سخن فوقالعادهایست: عمّال و کارگزاران شما مردم، محصول و برآمده از اعمال شماست. و بر ما مردم بدانگونه که هستیم حکمرانی میکنند. قویا بر این اعتقادم که فرهنگ سیاسی و فرهنگ اجتماعی ما مردم باید تدریجا و آگاهانه دچار دگردیسی شود. اگر بخواهم اقیانوسی از حرف و حدیث را در قطرهای بچکانم آنگاه باید بگویم: نمیشود از ”جمهوری اسلامی“ و از ”مردمسالاری“ و از ”مجلس شورای قانونگذاری“ و ”تفکیک قوا“، و نظارت تمام نهادهای حکمرانی توسط مردم و نهادهای مردمی داد سخن داد و همزمان فریاد کشید: ”مرگ بر ضدولایت فقیه“.
و اما نکتۀ سیاسی: بسیاری از کسانیکه به ولایت فقیه، شورای نگهبان، مجمع مصلحت نظام، و بسیاری از نهادهای فعلی دیگر نقد و یا احیانا اعتراضات اصولی دارند چنانچه افراد محبوبشان سر از آن مناصب درآورند اعتراض و انتقاداتشان اگر نه کاملا دستکم عمدتا مرتفع میشود. و این یعنی، بسیاری از اعتراضات مبنایی آنها با تعویض مسئولان در کمال حیرت و خجلت تبخیر میشود. گمان نمیکنم به شواهد فراوانی نیاز باشد تا نشان داده شود که مشکل قریب به اتفاق منتقدین و معترضین اینست که چرا حزب یا جناح یا گروه ما بر سر قدرت نباشد؟ حقیقتا لازمست یکایک ما ایرانیانی که خود را وطندوست و دلسوز وطن میدانیم از خود سوال کنیم آیا اعتراض و اشکالات من به افرادی است که در مناصب قرار دارند یا به رویهها و سیاستها؟ نمیخواهم نقش و تاثیر افراد را در عرصۀ اجرا نادیده بگیرم و یا آن را کمینه کنم، اما یادمان باشد که اگر رویهها و سیاستها بدرستی طراحی و تعبیه شده باشند و نظارت نهادهای مردمی هم بدرستی و دقت اعمال شوند، حقیقتا چقدر تفاوت در امر حکمرانی ایجاد خواهد شد که زید بر مصدر منصبی باشد یا عمر و بکر؟ آری! البته نمیتوان امر سیاست و حکمرانی را بطور الگوریتمی مضبوط به ضوابطی کرد، بطوریکه نقش مقامات در حد رباتها تنزل کند. این ضابطهمندیِ سفت و سخت و قاطع را البته ناشدنی میدانم و همواره برای انسانها نقشی بیبدیل و گریزناپذیر قائلم. اما باید بپذیریم که در صورت حضور استوار و راسخ نهادهای نظارتی مردمی و نیز در صورت طراحی درست آن سیاستها و رویهها، نقش مقامات بهمقدار قابل توجهی کاهش خواهد یافت. برای نجات وطن عزیز از چنگال متکاثران قدرت و ثروت و رهایی از فساد اقتصادی و فساد سیاسی منشأ آن، هیچ چارهای جز اصلاح تدریجی آن سیاستها و رویههای دیرینه نمیبینم.
”…ان الله لایغیّر مابقوم حتّی یغیّروا مابانفسهم…“سورۀ مبارکۀ رعد، 11
(الله آنچه را از آن قومی است تغییر نمیدهد تا آنچه در دل دارند تغییر دهند)
یکشنبه 30/5/1401