دنیل بایمن، استاد برنامۀ مطالعات امنیتی دانشگاه جرج تاون، و عضو وابستۀ مؤسسۀ بین‌المللی برای ضدتروریسم (هرزلیا، اسرائیل)، در مقالۀ اخیر خود در اندیشکدۀ بروکینگز دربارۀ مشکلات سفر بایدن به خاورمیانه می‌نویسد دولت بایدن با چالش‌های جدّی‌ای در روابط خود با اسرائیل، عربستان، و سایر هم‌پیمانان منطقه‌ای خود مواجه است. دو نکتۀ اصلی وی اینست که: «دولت بایدن بر رقابت با قدرت‌های بزرگ تاکید دارد و جنگ در اوکراین و رقابت با چین اندیشۀ راهبردی‌اش را تحت‌الشعاع قرار داده است. بدین ترتیب، تلقّی منطقه از آمریکا اینست که دولت آمریکا بر مناطق دیگر جهان و نیز بر امور داخلی خود متمرکز است و انگیزۀ کمی برای حلّ مناقشات منطقه‌ای و رهبری متحدان منطقه‌ای‌اش دارد». دنیل بایمن نکتۀ اصلی دیگری را متذکر می‌شود و آن اینکه «بواقع، اکثر هم‌پیمانان منطقه‌ای آمریکا مخالف تلاش‌های ‌هاي دولت بایدن برای احیای برجام هستند.»

براستی چرا اسرائیل، عربستان، امارات، و تقریبا تمام کشورهای دیگر منطقه با احیای برجام صراحتا و یا بطور ضمنی مخالفند و به صورت‌های مختلف به رژیم آمریکا فشار می‌آورند که از سیاست فعلی خود منصرف شود؟ آیا فشارهای هم‌پیمانان آمریکا مواضع رژیم آمریکا را در مذاکرات سرسخت‌تر نمی‌کند؟

روشن است که آمریکا دلباختۀ برجام نیست. برغم تاکیدات پیوسته و موکّد ایران بر حرمتِ داشتن یا تولید سلاح هسته‌ای، آمریکا و تمام هم‌پیمانانش در اروپا و خاورمیانه معتقدند که چنانچه ایران فرصت و توانایی لازم را پیدا کند لحظه‌ای در ساختن سلاح هسته‌ای درنگ نخواهد کرد. رمز تمایل آمریکا به احیای برجام در همین باور نهفته است، باوری که در واقع مبتنی است بر نظام لیبرالیستی مدرنِ تشکیل‌شده پس از جنگ جهانی دوم. آمریکا می‌خواهد بواسطۀ برجام هم زمینۀ دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای را کاملا منتفی کند و هم قدرت منطقه‌ای روزافزون ایران در منطقه را مهار کند و هم برنامۀ موشکی قدرتمند و روبه افزایش ایران را بسیار محدود کند. برجام قرار بود گام اول باشد و گام‌های بعد، همان برجام‌های 2 و 3 دولت امید و عقلانیتِ جریان لیبرالیستی، بدنبال آن بیاید. لیکن خودداری عقلانی و مقتدرانۀ ایران از برداشتن گام‌های بعدی و فروختن بخش دیگری از اقتدار و حاکمیت ملی‌اش، و همزمان موفقیت‌های نسبی ایران و هم‌پیمانانش در منطقه و پیشرفت‌های برنامۀ موشکی و پهپادی ایران، آمریکای دورۀ ترامپ را بر آن داشت تا با افزایش فشار حداکثری ایران را وادار کند تا برجام‌های 1 و 2 و 3 را یکجا بپذیرد.

امروزه اما، آمریکا با اوضاع ناگوار فزاینده‌ای مواجه است، اوضاعی که قبلا هم وجود داشته اما اینک بسیار حادتر شده: رقابت سنّتی سیاسی‌ـ‌اقتصادی با روسیه به تقابل نیابتی ِنظامی و جنگ اقتصادی تمام عیار منجر شده، و رقابت با قدرت فزایندۀ اقتصادی و سیاسی چین تشدید شده. با توجه به اوضاع جدید است که رژیم آمریکا بر آنست که فعلا دست از مهار چند جانبۀ ایران بردارد و تمرکزش را عمدتا بر برنامۀ هسته‌ای بگذارد تا در فرصت و موقعیت بهتری، به قدرت فزایندۀ نظامی و سیاسی ایران بپردازد.

بنظر می‌رسد رژیم آمریکا نمی‌تواند با وجود قدرت نظامی روزافزون چین در حوزۀ اقیانوس آرام، جنگ نظامی نیابتی با روسیه بر سر اوکراین، جنگ اقتصادی تمام عیار با روسیه و جنگ اقتصادی روبه تزاید با چین، تورم فزاینده در داخل آمریکا، و خط‌ونشان‌های مداوم جمهوری‌خواهان علیه دموکرات‌ها، مطابق نظر هم‌پیمانان منطقه‌ای‌اش برجام را پشت سر بیاندازد و شاخ‌وشانۀ نظامی برای ایران بکشد.

این را هم باید در نظر داشت که اگر ده سال پیش شرایط برای اجماع اعضای وتودار شورای امنیت برای تصویب قطعنامه‌هایی علیه ایران فراهم بود با تعدیل‌هایی که نظام مدرن لیبرالیستی در این ایام بخود دیده، امروزه آن اجماع بسیار بعید بنظر می‌آید، خصوصا اگر مواضع دو کشور چین و روسیه را در رای‌گیری اخیر شورای حکام آژانس علیه ایران لحاظ کنیم.

به اشتراک بگذارید : | | |