
۱- رابرت آینهورن، عضو ارشد اندیشکدۀ مشهور و پرنفوذ بروکینگز و مشاور ویژۀ وزارت خارجه در امور عدم اشاعه و کنترل تسلیحات، در مقالهای که اخیرا نوشته، بر آن است که تقابل مواضع ایران و آمریکا بر سر حذف سپاه پاسداران از فهرست سازمانهای تروریستی خارجی، تقابلی نمادین است،
زیرا حذف این نهاد از آن فهرست تاثیر اقتصادی کمی بر این سازمان خواهد داشت. به نظر آینهورن، این موضع که ظاهرا مهمترین موضوع لاینحل در مذاکرات جاریست، بیشتر اهمیت حیثیتی دارد تا چیز دیگری.
۲- نکتۀ مهم دیگر مقالهٔ سیاستگذارانۀ وی اینست که چنانچه برجام احیا شود میتواند ایران را از کشوری در آستانۀ سلاح هستهای دستکم برای هشت سال منع کند و دورنمای برخورد نظامی منطقهای را کاهش دهد، دورنمایی که میتواند ایران را به سمت برنامۀ پنهانیِ شتابانی بهسوی کسب سلاح هستهای سوق دهد. در غیاب معاملهای با ایران، آمریکا نمیتواند فشار اقتصادی کافی اعمال کند تا منابع موجود ایران برای برنامههای هستهای، منطقهای، و موشکیاش را کاهش دهد. همچنین آمریکا نمیتواند به ایران فشار بیاورد تا به توافق هستهایِ محدودکنندهتر از برجام تن بدهد. جمعبندی آینهورن این است که رها کردن برجام، ایران را آزاد میگذارد تا برنامۀ هستهایاش را سرعت بخشیده، به نحو خطرناکی همین امسال به آستانهٔ سلاح هستهای نزدیک شود.
۳- توصیۀ سیاستگذارانۀ وی اینست که احیای برجام باید همزمان مکمّل یک راهبرد منطقهای با صلابت باشد، راهبردی که همدستان خاورمیانهای آمریکا را حمایت کند و از گسترش نفوذ منطقهای ایران جلوگیری کند.
به نظرم صحنهای که عضو ارشد و پرسابقۀ اندیشکدۀ بروکینگز طراحی میکند پیچیدگی و غوامضی ندارد. میماند این سوال بسیار حسّاس و بصیرتبخش که چرا رابرت آینهورن، همچون تمام تحلیلگران و سیاستگذاران امنیتی و راهبردی روابط بینالملل آمریکایی و اسرائیلی، بدون کمترین تردیدی بر این اعتقاد راسخ است که در غیاب یک قرارداد بینالمللی، ایران بهسوی تهیه و تولید سلاح هستهای گام برخواهد داشت؟ و این درحالیست که از زمان طرح برنامۀ هستهای ایران، همهٔ رجال سیاسی ایران بدون استثنا و بدون کمترین شرط و قیدی فریاد میزنند که از نظر ما تهیه یا تولید سلاح هستهای تحت هیچ شرایطی هیچ مشروعیت یا توجیهی ندارد.
اضافه کنم که این نظر اجماعی تمام سیاستمداران اسبق و سابق و حال، و تمام سیاستگذاران و تحلیلگران اندیشکدههای آمریکا و اسرائیل بهانهای برای تحریک افکار عمومی علیه ایران و ایجاد فضای رسانهای برای فشار بر ایران و یا ایجاد اجماعی علیه ایران نیست. آمریکا و اسرائیل حقیقتاً بر این باورند که ایران، خواه تهدید به حملهٔ نظامی شود خواه نه، مصمّم است که سلاح هستهای داشته باشد.
به زحمت میتوان سیاست یا تحلیلی در اندیشکدههای جدّی و تاثیرگذار آمریکایی یافت که این عزم و تصمیم منسوب به ایران در آن نقشی پاشنهای و مهم ایفا نکند. پیشفرض مشترک و قطعیِ میان جمیع سیاستمداران و سیاستگذاران آمریکایی و اسرائیلی و نقطهٔ عزیمت تمام تحلیلهایشان اینست که ایران عزم بر تولید و تهیۀ سلاح هستهای دارد.
به نظرم برای فهم هرچه عمیقتر آنچه نظام جهانی لیبرالیستی خوانده شده، بسیار حیاتی است که ما دربارهٔ این اجماع و منشا آن بطور جدّی بیاندیشیم. واضح است که شناخت حاصل از این اندیشیدن قطعاً بر سیاستگذاری و تصمیمسازیهای ما در عرصۀ سیاست خارجی تاثیر بسزایی خواهد داشت.
دوشنبه ۱۳/۴/۱۴۰۱