دکتر سعید زیباکلام، استاد فلسفه دانشگاه تهران اولین کتاب غیر فلسفی اش را به نمایشگاه کتاب امسال آورد. به تعبیر خودش “خلاف جریان یک” و “خلاف جریان دو” دو فرزندی هستند که ممکن است به زودی خواهر سومی به آنها افزوده شود. “خلاف جریان” عنوانی است که وی برای بحث های عمومی اش در حوزه فرهنگ و سیاست در قالب سخنرانی، مصاحبه، یادداشت و مقاله برگزیده است. این کتاب توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. وی در پاسخ به این سوال که: “فیلسوفی مثل شما که کارش یکسره علم شناسی بوده است چطور یک کتاب دو جلدی حاوی موضوعات سیاسی و فرهنگی مبتلا به روز کشور می نویسد؟ به ویِژه مواردی چون مقاله مربوط به قوه قضائیه؟”. حرفهایی زد که باهم میخوانیم:
لازم می دانم ابتدا توضیح بدهم که کتاب “خلاف جریان(یک)” و “خلاف جریان (دو)” شامل بخشی از مقالات و سخنرانیهایی است که ظرف مدت ده سال گذشته در دانشگاههای مختلف سراسر کشور ایراد شد و یا مصاحبههایی است که با برخی روزنامه ها و خبرگزاری ها انجام شده است.
آنچه در این دو جلد کتاب عرضه شده در واقع بازنویسی و ویرایش شده آن مطالب است که برای اطلاع وسیعتر افراد علاقه مند انتشار یافته است. چنانچه توفیق نصیب شود این دو فرزند، خواهر سومی هم دارند که به عون و لطف الهی در آینده نهائی و ارائه خواهد شد. مقصودم از ذکر این مطالب بیشتر این است که توضیح بدهم این دو فرزند محصول و مولود سال ها دلمشغولی، و به قدر توانم، حساسیت و توجه به دو عرصه فرهنگ و سیاست است. بیفزایم که هیچ ادعایی وجود ندارد که در این دو زمینه آنچه شایسته و بایسته بوده است انجام داده ام. ابدا آرزو می کردم می توانستم بیشتر بسیار بیشتر از آنچه انجام داده ام ادای وظیفه کنم.
اما اینکه بیفزایم که سوال شما نوعی ابراز تعجب و شگفتی احساس می شود. به نظر من، این امر غریب و شگفت انگیزی نیست که فیلسوفی که درگیر تاملات و پژوهش در مقولات بنیادی است، نسبت به مسائل و ومعضلات فرهنگی اجتماعی جامعه خود و جامعه جهانی دلمشغول و حساس باشد. از این قبیل می توان از چارلز تیلور فیلسوف برجسته معاصر کانادایی مایکل دامت فیلسوف معاصر انگلیسی، برتراند راسل فیلسوف معاصر انگلیسی و ژان پل سارتر فیلسوف برجسته فرانسوی نام برد.
از قضا اینکه فیلسوفی که نسبت به جامعه خود و جامعه بشری بیتفاوت باشد، مایه شگفتی و حیرت است و میطلبد به منزله پایداری خلاف انتظار تبیین شود. گمان می کنم لازم است میان دو وضعیت یا حالت تفاوت قائل شویم: وضعیت بیتفاوتی و وضعیت دلمشغول بودن به معضلات فرهنگی- اجتماعی؛ لیکن موضعگیری علنی نکردن و در صحنه عمومی ظاهر نشدن.
تصور من این است که فیلسوفان بی تفاوت چندان متعدد و فراوان نباشند و در هر حال شایسته می دانم به فرموده حضرت حق(تبارک و تعالی) این قبیل فیلسوفان و دلمشغولیهای بسیار بسیار مجرد بی ربط به جامعه و انسان ها را به حال خود بگذاریم تا در آنها بطور کامل فرو روند و پیله روی پیله بسازند و خود در آن بازیکنان، پیچیده و ملفوف شوند: “بگذارشان در فرو رفتن خود بازی کنند” (سوره مبارکه انعام آیه ۹۱) اما کم نیستند فیلسوفانی که دلمشغولی فرهنگی- اجتماعی دارند لیکن از سر محافظه کاری و عافیت طلبی مالی و منزلتی دنیوی و یا از سر غرور و کبر ورزی از موضعگیری های علنی خودداری می کنند.
به گمان من، فیلسوفان متکبر یا عافیت طلب دنیوی چندان با فیلسوفان بی تفاوتی که چشمان و گوش های خود را قرص و محکم می بندند مبادا آرامش خاطرشان کمترین تموج و تلاطمی پیدا کند و از غور در اعماق اندیشه های زلال ازلی- ابدی فراتاریخی و فراهنگی مُثُل یاب و مُثُل ساز لحظه ای بازمانند، تفاوت عمده ای ندارند و هر دو به یک میزان از مسائل و معضلات فرهنگ و جامعه خود برکنارند. از طرفی بر این باورم که هر قدر فلسفه از معضلات و آمال و آلام و آرمانهای انسان ها دورتر، جداتر و گسسته تر باشد به همان میزان بیثمر تر و پادرهوا تر خواهد بود.
آخر الامر پس از غور و غواصی های ژرف فلسفی، آراء و اندیشه های فیلسوف باید در جایی با درد و رنج ها و عواطف و آرمان های انسان ها و جوامع نسبتی و ارتباطی ولو با چند واسطه برقرار کند. از طرف دیگر معتقدم درگیری و موضعگیری فیلسوف در معضلات و مصائب انسانهای جامعه خود، موجب بیداری و نشاط وی در مقام اندیشه ورزی و تفلسف می شود و هم موجب غنا و بلوغ هرچه بیشتر اندیشههای وی خواهد شد.
منتشر شده در: هفته نامه ۹ دی، شماره هفدهم، ۳۱ اردیبهشت ۹۰