سوال اول: چرا علی‌رغم موجی از شکایات، اعتراضات، و انتقادات فراوان از سوی دانشجویان، استادان، ارباب جراید، و حتی برخی رجال طراز اول مملکت، همچون ریاست محترم جمهوری، نسبت به نحوه مدیریت دانشگاه آزاد اسلامی و رفتار خودسرانه و بعضاً قانون‌شکنانه آن، هیچ اقدامی صورت نمی‌گیرد و هیچ اصلاحی انجام نمی‌شود؟
ــ بسم‌الله و بالله و فی سبیل‌الله و علی مله رسول‌الله، به همان دلیل که دانشگاه آزاد اسلامی توانست با هیأت تحقیق و تفحص مجلس از آموزش عالی کشور همکاری نکند! و مجلس شورای اسلامی هم نتوانست هیچ اقدامی و یا حتی اعتراضی هم به این عدم همکاری صورت‌ بخشد.
ــ به همان دلیل که شورای عالی دانشگاه آزاد که می‌بایست مطابق ماده ۱۰ اساسنامه اولیه همان دانشگاه هر سه ماه یکبار تشکیل گردد، هیچگاه تشکیل نگردیده است.
ــ به همان دلیل که اولین جلسه رسمی هیأت مؤسس دانشگاه آزاد در تاریخ ۱۱/۹/۶۱ و جلسه رسمی بعدی، شش سال و نیم بعد یعنی در تاریخ ۲۰/۳/۶۸ تشکیل می‌شود.
ــ به همان دلیل که دانشگاه آزاد اسلامی در تاریخ ۲۷/۱۱/۶۱ با شماره ۲۴۵۱ در اداره ثبت شرکتها و موسسات غیرتجاری تهران ثبت می‌گردد در حالیکه ستاد انقلاب‌فرهنگی تأسیس هرگونه مؤسسه و دانشگاه غیرانتفاعی را در سال ۶۱ ممنوع اعلام کرده ‌بود.
ــ به همان دلیل که تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی و شروع فعالیت آن از سال ۱۳۶۲ بدون اخذ مجوز تأسیس از شورای گسترش آموزش عالی و ستاد انقلاب فرهنگی و خارج از حیطه نظارتی وزارت فرهنگ و آموزش عالی صورت‌می‌گیرد و تا سال ۱۳۶۶ بدون هیچ مبنای قانونی به فعالیت خود ادامه می‌دهد.
ــ به همان دلیل که دانشگاه آزاد در منطقه‌ای مسکوته و خارج از حوزه استحفاظی رسمی ستاد انقلاب فرهنگی شکل گرفت، رشدکرد و حتی شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز کنترل و نظارت سیاستی و برنامه‌ای خاص ‌ـــــ ‌حتی در حد سایر دانشگاه‌ها اعم از دولتی و غیردولتی ‌ـــــ ‌بر آن نداشت.
ــ به همان دلیل که دانشگاه آزاد به رغم رشد کمی، توسعه کیفی مطلوب و کافی نداشته، به لیسانس‌گرایی کاذب و نامیمون در علوم انسانی دامن زده است.
با این اوصاف، هیچیک از رجال فرهنگی و اجتماعی که چهره ملی و پرنفوذی دارند، اعم از دانشگاهی یا حوزوی، و هیچیک از تشکل‌های دانشگاهی یا حوزوی، از قبیل جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و یا بسیج استادان دانشگاهی، و هیچیک از تشکل‌های دانشجویی هیچ اعتراضی یا اقدامی علیه این افسارگسیختگی و قانون‌شکنی علنی و بیّن نکردند. از این مهم‌تر، حتی هیچیک از نهادها و مراجع ذی‌صلاح قانونیِ حکومتی، همچون شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای گسترش آموزش عالی، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، کمیسیون آموزش و تحقیق مجلس شورای اسلامی، و قوه قضاییه در طول سال‌های مدیدِ آن همه قانون‌گریزی و قانون‌شکنی، هیچ اقدامی جهت توقف آن رویه تضعیف‌کننده نظام و سازوکارهای قانونی آن اعمال نمی‌کنند. گرچه بسیار بسیار دیر شده است لیکن این سؤال فوق‌العاده حیاتی بنیانی را باید مورد اندیشه قرارداد: رجال فرهنگی و سیاسی ملی، نهاد‌ها و تشکل‌های دانشگاهی و حوزوی، تشکل‌های مستقل و آرمان‌خواه دانشجویی، و مراجع و نهادهای قانونی حکومتی، به راستی چه می‌دیدند یا چه می‌بینند که لب از لب نگشوده‌اند. البته روشن است که بخشی از علت می‌تواند جهل و بی‌خبری باشد لیکن آیا به راستی عوامل و علل دیگری دخیل و مؤثر نبوده و نیستند؟ به نظر این بنده بی‌پشت و پناهِ بی‌حزب و تشکلِ بی‌قدرت، “یوم یقوم‌الحساب” روزی بی‌نهایت دیدنی است!

سؤال دوم: چرا رسانه‌ها عموماً هیچ توجهی به معضله‌ای به نام دانشگاه آزاد اسلامی نمی‌کنند؟
ــ دلیل عمده و ساختاری این بی‌توجهی بیشتر این است که آنها می‌بینند که پرداختن به مسائل بسیار بسیار جزیی یا حادثه‌ای و در مجموع کم‌اهمیت هیچ تبعات و دشواری‌های سیاسی و قضایی در پی نخواهد داشت و حال آنکه پرداختن به ماجرای عظیم و بسیار مهم و تأثیرگذاری به نام دانشگاه آزاد اسلامی، و بررسی تأثیرات ویرانگر فرهنگی آن بر انقلاب اسلامی و فرهنگ عمومی کشور، درگیری‌های بسیار جدی و بعضاً خانمان‌سوزی را در پی خواهد داشت. آنها بر این باورند که پرداختن به پدیده دانشگاه آزاد اسلامی و بررسی و گزارش نحوه شکل‌گیری آن، قانون‌مند بودن آن، جایگاه و نقش آن در کل نظام آموزشی و فرهنگی کشور، یعنی ورود به درگیری‌هایی که کمترین آن از دست دادن برخی امکانات رسانه‌ای است و در مواردی گرفتار شبکه پیچیده و عمرسوز قوه قضاییه شدن. رسانه‌ها عموماً بر این باورند که حتی اگر به صرف گزارش مطالب مطرح در گوشه و کنار کشور درباره دانشگاه آزاد بسنده کنند و کاملاً دست از ارزیابی و نقّادیِ امر به معروف و نهی از منکری بکشند با عواقب و، در مواردی، با مصائبی مواجه می‌شوند که فقط با نذر و توسل به انبیاء و اولیاء دینی و دنیوی امکان دارد حل و رفع شود. به نظر بنده، فهم اینکه چرا عموم رسانه‌ها و جراید کشور با احتیاط بسیار از کنار دانشگاه آزاد اسلامی می‌گذرند و عواقب ژرف و گسترده مدیریت آن بر تداوم حیات انقلاب اسلامی را به پشت سر می‌افکنند چندان دشوار نیست. ارباب رسانه در آسمان‌ها زندگی نمی‌کنند. آنها پس از تجربه کاری کوتاه مدت یک‌ساله به سرعت و به نحو خیره‌کننده‌ و تکان‌دهنده‌ای متوجه شبکه قدرت‌ـثروتی می‌شوند و یاد می‌گیرند که اگر بخواهند هم جان خود و هم جان نشریه یا رسانه خود را، دست‌کم از منظر دنیوی، به سلامت به منزل برسانند باید دست از حق‌گویی و حق‌نویسی در آن زمینه بردارند.

سؤال سوم: چرا دانشجویان یا تشکل‌های متعهد و آرمان‌خواه دانشجویی در مورد دانشگاه آزاد و محاکمه معترضان به آن موضع‌گیری نمی‌کنند؟ ‍‍‍‍‍
ــ به گمان بنده پاسخ این سؤال دشواری خاصی ندارد. تشکل‌های مستقل متعهد آرمان‌خواه من‌حیث‌‌المجموع شناختی اجمالی و موردی از دانشگاه آزاد اسلامی دارند. آنها آقای عباس سلیمی نمین را نیز کمابیش می‌شناسند و اگر با تمام مواضع سیاسی و اجتماعی وی هم موافق نباشند دست‌کم این را می‌دانند که وی از جمله شخصیت‌های رسانه‌ای متعهد بوده و فردی غیرتمند و شفیق و دلسوز این انقلاب است و به نوبه خود خواهان تحکیم و بسط آرمان‌های انقلاب اسلامی هم در ایران و هم در سایر جوامع است. نیز می‌دانند که وی از جمله قلیل شخصیت‌های سیاسی است که کیسه‌ای ندوخته تا از قِبل انقلاب و همدستی با شبکه‌های قدرت‌ـ‌ثروت فاسد و مفسد، آن را پر کند. سلیمی نمین پاک‌تر و غیورتر از این است که برای کسب قدرت و سپس ثروت، دست به نقد و نقّادی نهادی یا مؤسسه‌ای سیاسی، اقتصادی، یا اجتماعی بزند. بی‌تردید درد تضعیف‌شدن ارزش‌های دینی و آرمان‌های انقلاب او را به عرصه نقد یکی از بزرگ‌ترین دژهای نقدناپذیرِ قانون‌گریز کشور کشانده، عرصه‌ای که اکثریت بزرگ رجال سیاسی و فرهنگی کشور به شدت از ورود به آن اجتناب می‌کنند. و بدین‌روست که باید دست‌ او را به گرمی فشرد که این چنین از امامان شیعه و به ویژه سیّدالشهداء پیروی کرده پرچم امر به معروف و نهی از منکر را در عرصه‌ای بسیار نابرابر و به شدت پرخطر برافراشته، به حق‌خواهی و حق‌گویی پرداخته است. بی‌تردید او برای اعمالی که از سر شفقت بر خلق و به نیت امر به معروف و نهی از منکر انجام می‌دهد و به خاطر صبری که در قبال رنج‌ها و مشقت‌ها و تعدی‌ها و بدنامی‌های گذشته و آینده به خود و خانواده‌اش، پیشه می‌کند مأجور حضرت حق خواهد بود. در ماجرا یا فتنه دانشگاه آزاد، فقط او و خانواده‌اش نیست که امتحان می‌شوند که قوه قضاییه و یکایک ما نیز.
آری! تشکل‌های متعهدِ آرمان‌خواهِ ارزشیِ دانشجویی کم‌ و ‌بیش هم دانشگاه آزاد و روش و منش مدیریت حاکم بر آن و حامیان اصلی آن را می‌شناسند و هم عباس سلیمی نمین را. لیکن آنها شناختی و تجربه‌ای هم از مسئولین قوه قضاییه و شیوه کار آنها را نیز در کارنامه تلاش‌های آرمان‌خواهانه و عدالت‌طلبانه خود دارند. هم شناختی از رجال سیاسی و خطیبان سیاسی دارند و هم شناختی از مهم‌ترین تشکل‌ها و نهادهای فرهنگی و سیاسی حکومتی و غیرحکومتی. و لذا؟ و لذا در این فکر و اندیشه‌اند که پا به این میدان بسیار نابرابر و پرتماشاچی ـــــ الله الله! آدم چه بی‌جا فکر می‌کند دشت کربلا در نقطه خاصی از دنیا قرار دارد، و چه حق فرموده آن امام هدی و ایمان(ع) که ” کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا “‌ـــــ بگذارند یا سر خود به زیر گرفته در انبوه جمعیت خود را گم کنند و مشغول درس و مشق و امتحان و جشن و جشنواره‌های رنگارنگ و زنجیره‌ای بی‌پایان و بی‌فرجام شوند. آری! بچه های پاکدلِ مخلص آرمان‌طلب عدالت‌خواه، همان همت‌ها و باکری‌ها و حاج‌داود‌ کریمی‌ها و حاج‌کاظم ‌رستگارهای امروزین با جانی پر از احساس و اخلاص در این اندیشه‌اند که آیا تلاش‌های‌شان ثمری خواهد داشت و احقاق حقّی خواهد شد؟ ‌

سؤال چهارم: چرا استادان حوزه و دانشگاه در قبال مدیریت و سیاست‌های دانشگاه آزاد موضع‌گیری و اعتراض نمی‌کنند؟
ــ زیرا استادان متعهد و دلسوز انقلاب و دانشگاه می‌بینند که رییس دانشگاه آزاد اسلامی درباره پرونده رشته‌های تحصیلی در مقاطع مختلف آن دانشگاه اظهارات خلاف واقع می‌نماید و وزارت فرهنگ و آموزش عالی را هم در نامه‌ای خطاب به شورای عالی انقلاب فرهنگی متهم به عدم اقدام می‌کند و سپس نه آن وزارتخانه و نه هیچ ارگان رسمی دیگری به این اتهام رسیدگی نمی‌کند تا اعاده حیثیت از آن وزارتخانه شود.
ــ زیرا استادان متعهد و صادق انقلاب و دانشگاه می‌بینند که علی‌رغم آنکه اکثر رشته‌های مورد ارزیابی شورای عالی گسترش به دلیل کمبود حداقل‌های لازم هیأت علمی و امکانات، توسط آن شورا رد می‌شوند این رشته‌ها توسط کمیته ارزیابی رشته‌های دانشگاهی دانشگاه آزاد اسلامی، و در غیاب نماینده وزارت علوم، به تصویب می‌رسد. و از این تصویب، بسیار بسیار معنی‌دارتر و مهم‌تر آنکه، نه شورای عالی انقلاب فرهنگی، و نه شورای عالی گسترش وزارت علوم، و نه مجلس شورای اسلامی مطلقاً هیچ اقدامی و حتی هیچ اعتراضی هم نمی‌کنند!
ــ زیرا استادان متعهد و شفیق انقلاب و دانشگاه می‌بینند که در بررسی هیأت بازرسی کل کشور مشخص می‌شود که برای بسیاری از رشته‌های تحصیلیِ دانشگاه آزاد ضوابط تأسیس رعایت نشده است و با این وصف نه شورای عالی انقلاب فرهنگی و نه وزارت علوم و نه بازرسی کل کشور هیچ اقدامی نمی‌کنند.
ــ زیرا استادان متعهد و شفیق انقلاب و دانشگاه می‌بینند که علی‌رغم گذشت حدود بیست سال از تأسیس بسیاری از رشته‌های تحصیلی(حتی در مقاطع تحصیلات تکمیلی) در دانشگاه آزاد، وضعیت اعضای هیأت علمی این رشته‌ها در حالت بسیار اسفناکی قرار دارد، به صورتی که بسیاری از رشته‌ها دارای هیأت علمی تمام وقت نیستند، و با این حال هیچیک از مراجع ذی‌صلاح به ویژه شورایعالی انقلاب فرهنگی، مجلس شورای اسلامی، و وزارت علوم هیچ اقدامی و یا حتی اعتراضی نمی‌کنند. ‌
ــ زیرا استادان دلسوز انقلاب و دانشگاه می‌بینند که دانشگاه آزاد چه بعد و چه قبل از تشکیل بخش ویژه دانشگاه آزاد اسلامی در دفتر شورای گسترش آموزش عالی در اواخر سال ۸۳، در موارد بسیاری سعی داشته تا با ارائه آمار و اطلاعات و گزارشات خلاف واقع، اقدام به فریب شورای گسترش نموده، مجوز تأسیس رشته را اخذ نماید.
ــ زیرا استادان شفیق و غیور انقلاب و دانشگاه می‌بینند که تاکنون هیأت مؤسس دانشگاه آزاد پرونده هیچ واحدی را، مطابق ماده ۹ اساسنامه دانشگاه و نیز بند “و” ماده ۱۵۲ قانون برنامه توسعه سوم، به شورای گسترش آموزش عالی برای صدور مجوزِ تأسیس ارسال نکرده است، و با این وصف هیچ یک از مراجع قانونی، قضایی، و ذی‌صلاح کشور، به ویژه شورایعالی انقلاب فرهنگی هیچ اعتراضی یا اقدامی قانونی نکرده‌اند.
به راستی ما از استادان دانشگاهی و نیز حوزوی چه انتظاری داریم؟ آنها همه این یکه‌تازی‌های قرون‌وسطایی و قبیله‌سالاری را به دقت مشاهده می‌کنند و نتیجه‌گیری‌های روی‌هم‌رفته یکسانی هم می‌کنند.
ــ آیا واقعاً روشن نیست که آنها چه استنباطی از رفتار خودسرانه یک دانشگاه، در مقایسه با ده‌ها دانشگاه قدیم و جدید و جاافتاده معتبر دیگر، می‌کنند؟
ــ آیا واقعاً روشن نیست که آنها نسبت به سکوت بسیاری از نمایندگان ادوار مختلف مجلس شورای اسلامی و ایضاً مسئولین قوه قضاییه چه نتیجه‌گیری می‌کنند؟
ــ آیا قابل‌تصور نیست که فکر طرح اعتراض نسبت به مدیریت دانشگاه آزاد، جان و قلب استادان مستقل از شبکه‌های قدرت‌ـثروت را دچار اضطراب و دلهره می‌کند؟
ــ آیا استادان مستقل و غیور و عزتمند دانشگاهی و حوزوی می‌توانند از بسط قدرت و اِعمال نفوذ شبکه‌های مفسد قدرت‌ـثروت در قوه قضاییه احساس ایمنی و اطمینان کنند؟
ــ آیا استادان مستقل و دلسوز انقلاب می‌توانند در صورت اعتراض به مدیریت و نظام دانشگاه آزاد، از اقدامات تلافی‌جویانه از سوی دنباله‌های شبکه قدرت‌ـ‌ثروتی که دانشگاه آزاد بخشی از آن است در امان باشند؟
بررسی آثار و تبعات ژرف و پردامنه فرهنگی دانشگاه آزاد فرصت فراخ و جداگانه‌ای را طلب می‌کند. لیکن به این مناسبت لازم است در این سؤال قدری تأمل کنیم که: آیا روشن است که دانشگاه آزاد اسلامی با فرهنگ عمومی شیعی، همان فرهنگی که زادگاه و خاستگاه بسیاری از جوانان پاکدل و غیور هشت سال دفاع از انقلاب اسلامی بوده است، در شهرهای کوچک و بزرگ این مرزوبوم چه می‌کند و چه میزان فرهنگ جوانان ما را سست و معیوب بلکه هرز می‌کند؟
به نظر این بنده، بررسی و کاوش غیرصوریِ غیرنمایشیِ جدّی و همه‌جانبه آثار فرهنگی‌ـ‌اعتقادی دانشگاه آزاد اسلامی از بررسی وضعیت نانِ سرسفره این ملت واجب‌تر است. اگر پاسداری از مجاهدات و شهادت هزاران هزار شهید وطن اهمیتی دارد و اگر حفظ آن غیرت‌مندی‌ها و شوریدگی‌ها و دلاوری‌های کربلایی برای تداوم مواضع و آرمان‌های داخلی و خارجی انقلاب اسلامی اهمیتی دارد در این صورت باید از ملاحظات و وامداری‌های ناصواب و غیرالهی استغفارکرده ابعاد و آثار فرهنگی‌ـ‌اعتقادی این مجموعه افسارگسیخته با رشد قارچی‌اش را هر چه زودتر ـــــ که هم اینک بسیار دیر شده است ـــــ مورد تحقیق و تفحصی ژرف و عالمانه قرارداد. به نظر بنده، اینکه تمام یا تقریباً تمام واحدهای دانشگاه آزاد مجوز تأسیس ندارند، اینکه تمام یا اکثر رشته‌ها به ویژه در مقاطع تحصیلات تکمیلی دارای هیأت علمی مکفی و واجد صلاحیت لازم نیستند، و امثال این قبیل یافته‌های تلخ و دردناک، همه و همه بیانگر معضلات و مشکلات اغماض‌ناپذیر آموزشی یا پژوهشی این دانشگاه است. اما آنچه این قبیل کاوشها به هیچ وجه برملا و بیان نمی‌کنند این است که: فرزندان خانواده‌های معتقد به این آب‌و‌خاک پس از چهار سال یا بیشتر رفت و آمد به این دانشگاه، چه تغییرات ارزشی‌ـ‌بینشیِ فرهنگی و اعتقادی پیدا می‌کنند و چه میزان از احساس و ایمان و پایبندی‌شان نسبت به میهن و انقلاب اسلامی و آرمان‌های آن دست‌نخورده باقی می‌ماند؟
بارخدایا! تو شاهد باش که آنچه حق می‌پنداشتم به رغم عواقب قابل‌انتظار، از سر شفقت و حب وطن و ادای دین به شهدا و جانبازان هشت سال دفاع در مقابل هجمه مستکبران خارجی، گفتم. مرحمت فرما و آن را زاد آخرتم قرار ده که این دنیا سخت بی‌وفا و بی‌تمکین است. و به‌راستی که: “ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون” (سوره مبارکه ال عمران، آیه ۱۰۴)

منتشر شده در: گفتگوی اختصایی با پایگاه شبکه ایران، http://www.inn.ir/newsdetail.aspx?id=17150

به اشتراک بگذارید : | | |