
آل عمران: ۸ «رَبَّنا لاتُزِغ قُلُوبَنا بَعدَ إذ هَدَیتَنا و هَب لَنا مِن لَدُنکَ رَحمه ً إنَّکَ انتَ الوَهّاب»
«پروردگارا ! پس از اینکه ما را هدایت فرمودی، قلوب ما را ملغزان، و رحمتی از نزد خود عطایمان فرما، که تو بسیار عطاکننده ای.»
لغزش قلوب چه ربطی به هدایت یافتگی ما دارد مگر ما با به کارگیری صحیح عقول نیالوده نامخدوشِ صائبِ ناب خود حق را از باطل و هدایت را از ضلالت تمییز نمی دهیم و سپس بر سبیل هدایت و فلاح گام نمی نهیم تلقی مرسوم و متداول از عقل پاسخ صریح و روشنی به این سؤال می دهد.اینک، با وجود این تلقی مرسوم از توان و نقش عقل در تمییز حق از باطل و هدایت از ضلالت و، درنتیجه، هدایت یافتن، با صریح کلام حضرت حق در برقرارکردن ربط و نسبتی مستقیم میان قلب و هدایت چه باید کرد و یا شاید بهتر باشد سؤال کنیم: چه می توان کرد
اگر فرصت فراخی برای خود قائل شویم، و بعلاوه، اگر قید و بندهای عرفی و تاریخی فراوان پنهان را از یوغ قوه تخیل خود برداریم و این قوه از بند رهیده را به مدد فرهنگ های متنوع قدیم و جدید عالم بشری تحریک و باردار کنیم در آن صورت دور و دشوار نخواهد بود دریابیم که در پاسخ سؤال «چه می توان کرد »، کارهای فوق العاده فراوانِ متنوعی می توان انجام داد.اما برای مقصود فعلی می خواهم تنها دو رویکرد را، که یکی متقدم و بسیار قدیمی است و دیگری متاخر و بسیار جدید، مطرح کنم. اضافه کنم که مرادم از طرح این دو رویکرد عمدتاً این است که نشان دهم که سؤالات «چه باید کرد » و یا «چه می توان کرد » سؤالاتی نیست که برای نخستین بار اینجا مطرح می شود.
برای رویکرد بسیار قدیمی و کماکان معتبر و مقبول برای بسیاری، پاسخ یا واکنش به سؤال «چه می توان کرد » عبارت است از تغافل و یا نادیده گرفتن دلالت صریح قول حضرت حق!
اما رویکرد بسیار جدید، عبارت است از تاویل قول حضرت حق به گونه ای که با یکی یا برخی از تلقی ها یا نظریه های معاصر و جدید در علم شناسی (همان روش شناسی و فلسفه علوم)، معرفت شناسی، انسان شناسی، فلسفه دین، روانشناسی یا روانکاوی، و یا علوم اجتماعی توافق و تلائم داشته باشد!
منتشر شده در: روزنامه ایران، شماره ۳۹۷۰، ۱۶ تیر ۱۳۸۷