مکّاری و حماقت مضاعف

حضرت آیه الله سید علی خامنه‌ای،

رهبر عزیز و ارجمند جمهوری اسلامی ایران.

با سلام و آرزوی قبولی طاعات ماه مبارک رمضان و توفیق رستگاری و عاقبت‌بخیری آن رهبر عزیز و برادر بزرگوار، لازم می‌دانم در موضوع تصمیم‌گیری جاری درباره برجام نکاتی چند را به حضرتعالی متذکر شوم.

 

گام اول:

پرواضح است که آمریکاییان عمود خیمه نظام تحریم‌ها هستند، به طوری که تحریم اروپاییان بدون نقش و حضور محوری و بل ساختاری آمریکا تأثیر بسیار کمی بر اقتصاد و تجارت و تراکنش‌های مالی و بانکی ایران خواهد داشت. نیز به زحمت می‌توان از تحریم چینی‌ها یا روس‌ها سخن جدّی محصّلی گفت. اگر کمترین شکی در این ارزیابی‌ها وجود دارد کافی است واکنش‌های شرکت‌های بزرگ و مؤثر اروپایی و حتی روسی و چینی پس از لغو برجام از جانب آمریکا ملاحظه شود.

اگر وابستگی حیات نظام تحریم‌ها به آمریکاییان در مقایسه با پنج کشور دیگر هنوز جای کمی شک و تردید دارد خوب است نقش دولت آمریکا با نقش سایر دول حاضر در مذاکرات مقایسه شود تا به خوبی دیده شود که وزن و سهم تحریم‌های پنج کشور چه بخشی از کل نظام تحریم‌ها می‌شود.

آیا به راستی جای تردید وجود دارد که معمار و مجری اصلی نظام تحریم‌ها علیه ایران، دولت‌های پی‌در‌پی آمریکا بوده‌اند و نه روس‌ها و چینی‌ها، و نه حتی اتحادیه اروپا؟ این دولت و کنگره آمریکاست که سالیان متمادی انواع تحریم‌ها را به دلایل گوناگون وضع و تقنین کرده، نظامی بسیار پیچیده و لایه‌لایه از تحریم‌ها را ایجاد کرده‌ و نه پنج کشور دیگر. تحریم‌های اتحادیه اروپا بسیار ساده و محدودتر از آن است که بتوان با نظام تحریم‌های آمریکایی مقایسه شود.

با توجه به مقدمات فوق، آیا سخن خارق‌العاده‌ای است اگر قائل شویم که طرفین اصلی مذاکرات هسته‌ای به لحاظ نقش و قدرت تصمیم‌گیری سیاسی و تبعات اقتصادی، در واقع همین ایران و آمریکاست و لاغیر؟ پنج کشور دیگر عمدتاً نقش هیبت‌سازی و فضاسازی روانی‌ـ‌سیاسی‌ـ‌رسانه‌ای داشته‌اند تا موضوع هسته‌‌ای ایران تبدیل به موضوعی بسیار مهم و بین‌المللی شود. تا در نتیجه ایران بیشتر و مؤثرتر تحت فشار سیاسی‌ـ‌رسانه‌ای قرارگیرد. روشن است که اگر از ابتدا ایران فقط با آمریکاییان مذاکره می‌کرد، مذاکرات دوجانبه محسوب می‌شد و آن حجم بسیار گسترده فضاسازی بین‌المللی هم ایجاد نمی‌شد تا نتیجتاً بتوان ایران را تحت فشار نرم لیکن بسیار مؤثر روان‌شناختی قرارداد.

با این اوصاف، مذاکرات به فرجامی رسید موسوم به برجام که از همان ابتدا آمریکا نه تنها نظام تحریم‌ها را لغو یا حتی معلق نکرد که با توجه به بهانه‌های دیگر (از قبیل برنامه دفاعی ایران، سیاست خارجی ایران در حمایت از متحدین سیاسی‌اش در خاورمیانه، و غیره) علی‌الدوام بر گستره و عمق آن افزود. به عنوان یک نمونه قابل توجه از افزایش متداوم تحریم‌ها، در همان هفته‌های اول دولت جدید آمریکا در سال ۲۰۱۷، بخش بزرگی از نیروهای مسلح ایران (یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) تبدیل شد به سازمانی تروریستی و خود و تمام نهادها و شخصیت‌هایی که در آن و یا با آن کار می‌کنند تبدیل به نهادها و شخصیت‌های تروریست شدند و جملگی تحت تحریم. از طرف دیگر، بسیاری از بنگاه‌های اروپایی که به علل روانشناختی‌ـ‌اقتصادی شرایط را ابهام‌آمیز می‌دیدند نگران مجازات‌های دادگاه‌های آمریکا بودند و در نتیجه از ورود در پروژه‌های بزرگ و بلندمدت خودداری می‌کردند و یا اصلاً عطای هر نوع همکاری با ایران را به لقایش می‌بخشیدند و بالکل از ورود به ایران امتناع می‌کردند.

حاصل‌جمع این اوضاع همان شد که رئیس کل بانک مرکزی دولت تدبیر و امید در محفلی محدود در آمریکا مطرح کرد اما رسانه‌ای شد و رسوایی بزرگی را دامن زد: رفع تحریم‌ها برای ایران ”تقریباً هیچ“ حاصلی نداشته است. و چنین است حاصل اقدامات طرف آمریکایی قرارداد. این است ماحصل مکاریِ نخستین آمریکایی‌ها در مذاکرات هسته‌‌ای و آثار آن.

از طرف دیگر، برجام را مذاکره‌کنندگان دولت ایران به گونه‌ای ساده‌لوحانه طراحی و توافق کرده بودند که ایران قبل از کمترین حرکت دولت آمریکا جهت حتی تعلیق کوچکترین تحریم‌ها، می‌باید قسمت اعظم تأسیسات هسته‌ای خودش را تخریب یا مضمحل کند و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی هم این تخریب و اضمحلال و برچیدن را بازرسی و تأیید کند. رسانه‌ها، منجمله رسانه ملی، چنان فضای روانی‌ـ‌سیاسی‌ای را در ایران ایجاد کرده بودند که نه در سال ۹۴ (سال انعقاد قرارداد) و نه در ۹۵ و نه در ۹۶ کمتر کسی این ساده‌لوحی و حماقت دوران‌ساز را می‌توانست بوضوح ببیند.

فضای ایران به گونه‌ای ساخته و پرداخته شده‌بود که به استثنای جریان اعتراضی موسوم به دلواپسان، همه منتظر دوران شکوفایی هم در اقتصاد ایران و هم در روابط با افرنگیان بودند. این است ماحصل نخستین ساده‌لوحی و حماقت ایران در مذاکرات هسته‌ای و آثار آن.

 

گام دوم:

فضای روانی‌ـ‌سیاسی هیاهوییِ کاذب در ایران باعث شد آن مکّاری و این حماقت به روشنی در ایران دیده نشود. آمریکاییان برعکس. آنها به روشنی دیدند که کلّیت نظام تحریم‌ها با کمی تعدیل اینجا و آنجا حفظ شد و از ایران جز کمی ناله و گلایه برنخاست. نیز به روشنی دیدند که در طول سال‌های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ و بخشی از ۲۰۱۸ نظام تحریم‌ها منظماً و مستمراً تحکیم و گسترش بسیار یافت و باز هم از ایران جز همراهیِ توأم با کمی آه و ناله چیز دیگری مشاهده نشد. پس دریافتند که “فرصت طلاییِ” محصول حماسه سیاسی ۹۲ کماکان پابرجاست. در نتیجه بر آن شدند تا از تنور بی‌نظیر تدبیر و اعتدال، سکوت و نظاره‌گری عموم مسولان و حاکمان، و فضای رسانه‌ایِ سازشکارانه طرحی نو درافکنند و گام دومی بردارند.

گام دوم آمریکایی‌ها لغو برجام بود اما نه با همین عنوان، زیرا در این صورت ایران هم ناگزیر به احیای تأسیسات نیمه‌مرده هسته‌‌ای خود می‌شود. آمریکاییان بر آن شدند تا لغو قراردادی را که برخلاف ظاهرش در واقع دو طرف اصلی بیشتر نداشت و مابقی عمدتاً جنبه روانی‌ـرسانه‌ای داشتند تحت عنوان ”خروج“ از برجام محقق کنند.

 

با این مکر، آمریکاییان اهداف متعددی را بالفعل محقق می‌کنند که مهمترین آنها:

تداوم برجام به‌گونه‌ای که از طرفی، ایران محروم از تأسیسات هسته‌ای و ثمرات بسیار متعدد صنعتی و اقتصادی آن بماند. و از طرف دیگر، نظام تحریم‌ها هم حفظ شود و هم زین‌پس گسترش هم پیدا کند.

رسمیت بیشتر بخشیدن به فضای ترس و نگرانی هرچه بیشتر میان سایر کشورها برای هر نوع همکاری اقتصادی با ایران. روشن است که این رسمیت بیشتر، وجاهت سیاسی و قانونی هم برای مجازاتهای هر چه بیشتر شرکت‌های متخلف فراهم می‌کند.

تضعیف هر چه بیشتر توان اقتصادی ایران به منظور ایجاد نارضایتی داخلی و هم نیز کاهش قدرت و نقش سیاسی‌ـ‌نظامی‌اش در سایر کشورهای منطقه.

آمریکاییان اما هدف راهبردی بالقوه‌ای را نیز از لغو برجام تعقیب می‌کنند و آن تمهید و انجام مذاکرات بی‌واسطه یا باواسطه اروپاییان با ایران به منظور انعقاد یک برجام جامع. و برجام جامع چیزی نیست جز توافقی که علاوه بر انجماد بلندمدت‌تر صنعت هسته‌‌ای ایران، برنامه دفاعی ایران و هم حمایت ایران از متحدان منطقه‌ایش و، چنانچه “فرصت طلایی” مولود دولت یازده و دوازده تداوم یابد، روابط و مناسبات اجتماعی و سیاسی داخلی ایران (همان حقوق بشر) را منوط به اذن و اجازه سیطره‌طلبی‌های آمریکا و متحدان اروپائیش کند.

ساده‌لوحی و بلکه اشتباه راهبردی دوم ایران عبارت است از اینکه مکّاری دوم آمریکاییان نه تنها ابداً دیده نشده که تدریجاً لکوموتیو تصمیم‌گیری‌اش در ریل‌گذاری‌های غربیان شروع به حرکت کرده است: عموم مقامات عالی‌مقام جملگی از گرفتن تضمین از اروپاییان سخن می‌گویند. بنابراین، اساس و مبنا برای نظام، حفظ برجامی است که بنیاناً لغو شده، لیکن البته اروپاییان باید تضمین‌هایی بدهند، تضمین‌هایی که اولاً ناشدنی است، ثانیاً به فرض که تحقق یابند، نسبت به کارکرد برجام لغوشده کاملاً بی‌توجه است. این راهبرد اساساً دچار اشتباهات اساسیِ بینشی است.

اما چرا؟

زیرا برجامِ لغوشده از جانب آمریکا تنها یک کارکرد دیگر برایش باقیمانده: برنامه و صنعت پایه‌ای هسته‌‌ای ایران را چهارچنگولی در وضعیت نطفه‌ای منجمدشده حفظ کند، بدون اینکه ذره‌ای از نظام تحریم‌های در حال گسترش کاهش دهد.

برادر و رهبر بزرگوار! کاملاً روشن است که تحقق اهداف بالفعل و بالقوه زورگویانه آمریکاییان در ایران، به درایت و تصمیم جنابعالی بستگی دارد. هیچ‌کس در ایران سیاست‌های کلان و راهبردی خارجی را از چشم این و آن دولت نمی‌بیند. این شما هستید که در این تقاطع بسیار مهم و راهبردی باید به حول و قوه الهی بصیرتمندانه و شجاعانه ایران را از این چالش‌های اساسی برهانید.

 

آرزومند مزید توفیقات الهی، خدمت به استقلال ایران و حاکمیت ملّی و عاقبت‌بخیری حضرت‌عالی هستم.

برادر شما، سعید زیباکلام

۲۳ ماه مبارک رمضان، ۱۸ خرداد ۹۷

به اشتراک بگذارید : | | |